سفارش تبلیغ
صبا ویژن
هر که همراه آرزوى خویش تازد ، مرگش به سر در اندازد . [نهج البلاغه]

باران عشق

Powerd by: Parsiblog ® team.
فواره ی عشق و جنون ...(سه شنبه 88 دی 15 ساعت 4:38 عصر )

چکه چکان باران باز هوا را پر از یاد تو کرده ای نازنین؛
باز چشم هایم به آسمان حسادت کرد و نگاهم به جای خالی تو عادت نکرد
امشب خبری از ماه نیست . ماه من هم گم شده انگار
و سرما شلاق می کشد بر تن شلاق دیده ی من
جنون خون پیکرم ، فواره فواره می خواند لیلاترین شعرهای دیوانگی اش را
باد ، زوزه ای مرگبار کشید چنگ در پیکر زخم خورده ام زد . انگار می خواهد مرا با خود ببرد تا آن سوی دورها !
به یاد آن باران ها که چترم . پناه شانه ی تو بود مگر می توان نگریست ؟!
حال دیگر چشمهایم به آسمان طعنه می زنند
تمنای دست هایم تا آغوش تو دراز است
و باز حسرت چشم هایم به رنگ نبودنت ...
شاهزاده ی رویاهای رنگین ؛ مالک قصر آرزوها
درس درس عشق و انتظارت در مکتب
دلم هرگز تکراری نخواهد شد
تا ابدیت ثانیه هایی که خدا آفرید دوستت دارم ...



  • کلمات کلیدی :
  • » شراره
    »» نظرات دیگران ( نظر)


    لیست کل یادداشت های وبلاگ
    عشق ...
    خدا حافظ...شیرین باد عشق...
    برای رفتن نباید گریه کنم...
    حس سکوت...
    به یاد آور خطوط مهربان زیر چشمانت...
    عهدنامه عشق فانی...
    جاده زندگی...
    تنهایی من، همان انتظارم است!
    سال نو مبارک...
    بایست...
    [عناوین آرشیوشده]